محل تبلیغات شما

امروز صب تا ظهر یه کلاس شیش واحدی داشتیم. نیومد تایم اولشو. بهش زنگ زدم بگم پاشه بیاد ک جواب نداد. ظهر ک من بلیط اتوبوس گرفته بودم ، زنگ زد گفت کمرم خیلی درد میکنه ، نمیتونم از جام ت بخورم. بهش گفتم امروز ساعت ۲ میرم خونه.  

گفتم دفتر نوت برداریمم دستتون موندا! گفت میارم واست دانشکده. گفتم دیر میشه نمیرسی. تا اینکه استاد روان شناسیم زنگ زد بهم ک من دارم میرم تهران میای باهم بریم؟ منم از خدا خواسته اوکی دادم:))))) ب سیاه سوخته پیام دادم تا ۲:۳۰ دانشکده م. اناتومی رو پیچوندم تو حیاط دانشکده بودم ک دیدمش^______^ داد زدم اقای فلانییییییی( اصلنم مهم نبست بقیه چطوری فکر میکنن ) . رفتیم دفتر تشکیلات نشستیم با حضور نماینده و یکی از ورودیای ۹۸ یکم گپ زدیم. پاشدم برم گفت کجا؟ گفتم با استاد میریم فلان جا ببینیم اتوبوس گیر میاریم یا چی؟ گفت خودم میبرمتون ( منم چشام قلب قلبی شد و رو هوا تعارفشو قبول کردم:))))))))

اقا با استاد رفتیم دم ایستگاه اتوبوس دانشکده با ماشین اومد دنبالمون . استاد وسایلاشو یجوری پشت ماشین چید ک فقط خودش عقب جاشه. ب منم اشاره کرد برو جلو. منم از خدا خواسته رفتم جلو:))))))

یکم کل کل کردیم تا رسیدیم ب ترمینال ک چندتا هم کلاسیو دیدیم و ریدیم ب خودمون:| تو ترمینال ماشین گیرمون نیومد، بهش زنگ زدم بیاد دنبالمون دیدم هودی پوشیده^______^ خدایا من چرا انقدر عاشق این بشرم؟ چراااااااااا؟

روز اخر دانشکده ۱

ک ,دانشکده ,زنگ ,منم ,ب ,استاد ,بهش زنگ ,منم از ,ک من ,زنگ زدم ,زنگ زد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انجمن علمی مرتع و آبخیزداری